• وبلاگ : كليد طلايي
  • يادداشت : واژه ها
  • نظرات : 1 خصوصي ، 30 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + زهرا شاهاني 

    روانشناسي به‌ويژه روانشناسي ادبيات و هنر اغلب در سلطه يك خوانش قرار گرفته است، خوانشي كه فرويد و سپس پيروان مصمم او از ادبيات و هنر ارائه داده‌اند اما در كنار اين صداي بلند، صداهاي زير و كوتاهي نيز شنيده مي‌شود كه اگر به آنها توجه مي‌شد يا اگر بر قدرت‌شان افزوده مي‌شد، شايد روانشناسي هنر و ادبيات اينك تاريخ و سرنوشت ديگري داشت.

    يكي از خوانش‌هايي كه مورد غفلت قرار گرفت، همانا خوانش تركيبي روانشناسي عرفاني هنر و ادبيات است. در اين مجال به هانري دولاكروا از روانشناسان نيمه اول قرن بيستم پرداخته مي‌شود كه در ايران ناشناخته مانده است.
    ***
    هانري دولاكروا(1) از روانشناساني است كه به هنر و ادبيات توجه ويژه‌اي داشته است. خصيصه او در توجه به عرفان و ايجاد ارتباط ميان عرفان و روانشناسي است و در اين زمينه از صاحبنظران و پيشگامان روانشناسي محسوب مي‌شود. هانري دولاكروا كوشيد تا در يك نگرش چندرشته‌اي به فلسفه، روانشناسي، عرفان، زبان و هنر بپردازد و گوناگوني آثار او بيانگر همين تلاش است. او در سال 1908 «مطالعات تاريخي و روانشناسي عرفان» و در سال 1918 «روانشناسي استاندال» را منتشر كرد. وي سپس در سال 1924 كتاب «زبان و كودك» و در سال 1927 كتاب «روانشناسي هنر» را باعنوان فرعي «رساله‌اي بر فعاليت هنري» منتشر كرد. بازي و هنر، زيبايي‌شناسي، هنرمند و اثر، هنر شعر و موسيقي از فصل‌ها و موضوعات اصلي كتاب روانشناسي هنر است.
    نويسنده كتاب «روانشناسي هنر» از خود مي‌پرسد: «هنر كدام لحظه از زندگي معنوي را باز مي‌نمايد؟ در ميان عوالمي كه انسان مي‌سازد، عالم زيبايي‌شناسي چيست؟»(2) او سپس به تفاوت ميان هنر با دلمشغولي‌هاي روزمره انسان مي‌پردازد، زيرا از نظر او «هنر به زندگي روزمره و به مشغوليات عادي پشت مي‌كند... نگرش زيبايي‌شناسي اين جهان را فسخ مي‌كند. طناب منفعتي را كه ما را به چيزها متصل كرده است، پاره مي‌كند، يعني زندگي خودخواهانه را نفي مي‌كند و موجب فراموشي خود مي‌شود.» البته او بي‌ارتباطي مطلق هنر با سودمندي را منكر مي‌شود، بلكه كاركردي متعالي‌تر براي هنر قائل است. در نتيجه هنر و زبان را نه فقط وسيله‌اي براي ارتباط و يك وسيله اجتماعي بلكه نخستين دانش و علم بشري براي كشف و تسلط بر جهان پيرامون خود نيز قلمداد كرده است. از نظر دولاكروا هنر كه تمام جنبه‌هاي ادبي، تجسمي، موسيقايي و... را دربر مي‌گيرد، جايگاه تحقق انسان است. دولاكروا در اين خصوص مي‌نويسد : «به‌نظر مي‌رسد كه دنياي هنر نخست دنيايي است كه در آن روح نزد خودش است و دنيايي كه روح را سرخوش مي‌كند، آن را در بر مي‌گيرد و خود را بر آن همچون دنياي محسوس تحميل مي‌كند.»