• وبلاگ : كليد طلايي
  • يادداشت : واژه ها
  • نظرات : 1 خصوصي ، 30 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + زهرا شاهاني 
    هنر نزد هانري دولاكروا موقعيتي براي شكوفايي و بالندگي معنوي و روحاني انسان است. هنر پيش از هر چيز آزادي يعني بي‌اعتنايي و جدايي از منافع عملي است. البته هانري دولاكروا همانند بسياري از محققان بر تكثر و گوناگوني هنر و كاركردهاي آن باور دارد و به‌همين دليل است كه به استعداد و قابليت بالاي هنر اذعان دارد و مي‌گويد: «هنر مي‌تواند به همان اندازه موجب انطباق با جهان مادي شود كه موجب جدايي از آن گردد.» هنر مي‌تواند جهان واقعي را مورد توجه قرار دهد، بدون اينكه خواسته باشد طبيعت و سرشت آن را دگرگون سازد. در اين صورت هنر صورتي رئاليستي به خود مي‌گيرد اما هنر همچنين مي‌تواند جهان ديگري يعني جهاني هنري را با طبيعت و سرشتي ديگر بيافريند، جهاني انساني‌تر كه در آن استعدادها به كمال خود برسند و در كمال شكوفا گردند. دولاكروا كتاب «روانشناسي هنر» را با اين عبارات به پايان مي‌رساند : «ما براي كامل كردن خود خلق مي‌كنيم. اثر يك انتشار ضروري و همراه جاودان هنرمند است. هنرمند خود اثر است ... هنرمند ذهني است كه اثر را مي‌سازد، و با آن خود را مي‌سازد و تعادل و وحدت خود را محقق مي‌كند.»
    هانري دولاكروا‌ به دليل آشنايي با عرفان و ادبيات عرفاني به گونه‌اي نسبتاً متفاوت به روانشناسي ادبيات و هنر توجه مي‌كند. او خارج از جريان فرويدي قرار مي‌گيرد كه بر مطالعات روانشناسي هنر و ادبيات از همان آغاز تسلط داشته‌ و همواره اين تسلط را حفظ كرده‌ است. به‌همين دليل دولاكروا كمتر در محافل روانشناسي مطرح شده و محققان تاريخ نقد روانشناسي نيز كمتر به او پرداخته‌اند. البته در مطالعه هانري دولاكروا بهتر است به دوران او يعني نيمه نخست قرن بيستم نيز توجه كرد؛ دوراني كه هنوز روانشناسي به پيشرفت امروزي نرسيده بود و نارسايي‌هاي زيادي در آن مشهود بود