ترديدهايي دربارة دينداري دروني3. نکتة سوم و آخري که در اين خط پژوهشي بايستي مورد تأمل قرارگيرد، عدم پذيرش کامل تفسيرهاي آلپورت درخصوص مقياس دينداري دروني توسط همة محققان است (بيستون و همکاران، 1993). بر طبق نظر برخي از پژوهشگران، نمرات بالاي مقياس دينداري دروني صرفاً انعکاسي از تلاش فرد براي مثبت جلوهدادن خود از نظر اجتماعي است. بر همين اساس، مقياس دينداري دروني با مقياسهايي که جامعهپسندي(53) را ميسنجد، ارتباطي مثبت دارد. جامعهپسندي نوعي رگة شخصيتي است که در آن فرد تلاش ميکند به طريقي رفتار کند که در نظر ديگران دلپذير باشد (بيستون و همکاران، 1978).چنين تبييني مورد ترديد است. زيرا برخي از مطالعات جامعهپسندي را به عنوان رگهاي روانشناختي که نشاندهندة سازگاري اجتماعي است در نظر گرفتهاند (مککري وکاستا(54)، 1983؛ واتسن و همکاران، 1995). بنابراين، همبستگي بين مقياس دينداري دروني و مقياس جامعهپسندي ممکن است نشانهاي از فوايد روانشناختي ايمان ديني دروني باشد. علاوهبراين، بهکارگيري روش ارزيابي مستقيم نشان داده است که مقياس جامعهپسندي نيز ممکن است در برابر دين سوگيري داشته باشد (واتسن و همکاران، 1986).چالشي ديگر بر ضد مقياس دينداري دروني بر اين امر تأکيد دارد که دينداري دروني شکلي از يک ايمان عقلاني خشک(55) است که در واقع عاري از جستارها و ترديدهاي خلاق درخصوص دين است (بيستون وراينور - پرنس، 1983). در اين راستا، مقياس جستاري(56) به منظور ارزيابي ترديد ديني(57) که به لحاظ تئوريک فراموش شده، طراحي گشته است (بيتسون و شوئنريد(58)،1991 a و(1991 b . موادي که نشاندهندة جهتگيري جستاري به دين هستند، شامل گزارههايي است چون: «من همواره باورهاي دينيام را مورد سؤال قرار ميدهم»، «براي من شک کردن بخش مهمي از دينداريم محسوب ميشود» و «سؤالات بيش از پاسخها هستة تجربيات ديني من را تشکيل ميدهند.»
در يک مطالعه، به منظور مقايسة مقياس دينداري دروني و مقياس جستاري، محققان عدهاي از دينداران را در مواجهة با فردي که مانند ولگردها لباس پوشيده بود و در موقعيت آشفتة ظاهراً محتاج به کمک قرار داشت مورد آزمايش قراردادند، و آنها را از حيث اصرار به کمک و يا خودداري از ياري رساندن به وي ارزيابي کردند.