ارزشهاي متعارض بين دين و روانشناسي2. دومين پيچيدگي و مشکل مرتبط با روش تحقيقي آلپورت، بر تعارض احتمالي ارزشهاي حاکم بر روانشناسي معاصر، و ارزشهاي اديان سنتي متمرکز است. بنابراين، مقياسهاي روان شناختي ممکن است شامل موادي باشند که پيدا و يا پنهان در برابر ايمان ديني سوگيري داشته باشند. مثلاً روانشناسان انسانينگر، از خودشکوفايي به عنوان سلامت رواني آرماني يادميکنند و بهزيستي فرد را مهمتر از بهزيستي جامعه ميدانند. برخي از محققان معتقدند که چنين مفروضهاي به افزايش خودمحوري(42) ميانجامد (والاچ(43) و والاچ، 1983) و اين امر با باورهاي ديني سنتي عميقاً ناسازگار است (ويتز(44)، 1977). در واقع، يک پرسشنامه خود شکوفايي فرض ميکند که افراد خودشکوفا در مقام پاسخ به پرسشنامه، جملاتي نظير «من عميقاً ديندارم» را نفي ميکنند (واتسن و همکاران، 1989).چنين مواردي نشان ميدهد که براساس برخي مفروضات و تئوريهاي روانشناسي، دينداريهاي سنتي بنابه تعريف پديدههايي ناسالماند. اين مسئله مثال آشکاري از سوگيري روانشناسي معاصر در مقابل افراد ديندار است، و اين سوگيريها در ديگر مقياسهاي روانشناختي، ماهيتي ظريفتر و پنهانتر دارند.